[اسم]

لُبّ

قابل شمارش مذکر
[جمع: لُبُوب]

1 مغز میوه

  • 1.نَزَعْتُ قِشْرَةَ البُرْتُقَالَةِ، وَ أَكَلْتُ اللُّبَّ.
    پوست پرتقال را کندم و مغز میوه را خوردم.
  • 2.يَأْكُلُ النَّاسُ لُبَّ هَذِهِ الأَثْمَارِ.
    مردم مغز این میوه‌ها را می‌خورند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان