[فعل]

ausschlafen

/ˈaʊ̯sˌʃlaːfn̩/
فعل بی قاعده فعل ناگذر
[گذشته: schlief aus] [گذشته: schlief aus] [گذشته کامل: ausgeschlafen] [فعل کمکی: haben ]

1 زیاد خوابیدن

  • 1.Ich habe ihn zur Schule gebracht, damit du ausschlafen kannst.
    1. من او را به مدرسه بردم تا تو بتوانی زیاد بخوابی.
توضیحاتی در رابطه با ausschlafen
ausschlafen به معنای خوابیدن تا حدی که دیگر خستگی احساس نشود می‌باشد که به علت آن‌که در زبان فارسی فعل مشخصی برای این امر وجود ندارد می‌توان آن را به معنای زیاد خوابیدن اما نه به معنای بد آن ترجمه کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان