[اسم]

der Diebstahl

/ˈdiːpˌʃtaːl/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Diebstähle] [ملکی: Diebstahl(e)s]

1 دزدی سرقت

مترادف و متضاد Dieberei Raub Wegnahme
  • 1.Er ging zur Polizei, um den Diebstahl seines Autos zu melden.
    1. او به اداره پلیس رفت تا سرقت ماشینش را گزارش دهد.
  • 2.Mein Laptop ist gegen Diebstahl versichert.
    2. لپ تاپ من در مقابل دزدی بیمه شده‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان