Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . استفاده شدن
2 . خدمت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
dienen
/ˈdiːnən/
فعل گذرا
[گذشته: diente]
[گذشته: diente]
[گذشته کامل: gedient]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
استفاده شدن
مورد استفاده قرار گرفتن
مترادف و متضاد
benutzt werden
die Funktion haben
gebraucht/verwendet werden
als etwas dienen
به عنوان چیزی استفاده شدن
1. Das alte Schloss dient jetzt als Museum.
1. قصر قدیمی حالا به عنوان موزه استفاده میشود.
2. Dieser Raum dient als Aufenthaltsraum.
2. این اتاق به عنوان نشیمن مورد استفاده قرار می گیرد.
etwas (Dat.) dienen
برای چیزی استفاده شدن
Solche Kontakte dienen der Verbesserung der internationalen Beziehungen.
از چنین قراردادهایی برای بهبود روابط بینالمللی استفاده میشود.
2
خدمت کردن
مترادف و متضاد
arbeiten
Dienst machen/tun
tätig sein
etwas (Dat.) dienen
به چیزی خدمت کردن
1. Die Fortschritte in der Medizin dienen der Gesundheit der Menschen.
1. پیشرفتها در پزشکی به سلامت مردم خدمت میکنند.
2. Er hat der Firma viele Jahre lang gedient.
2. او برای سالها به شرکت خدمت کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
diele
diebstahl
dieb
die ärmel hochkrempeln
die zähne zusammenbeißen
diener
dienlich
dienst
dienstag
dienstags
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان