[اسم]

der Dienst

/Dienst/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Dienste] [ملکی: Dienst(e)s]

1 شیفت کاری

  • 1.Als Krankenschwester habe ich oft Frühdienst.
    1. به عنوان پرستار من اغلب شیفت اول صبح دارم.
  • 2.Morgen habe ich Dienst. Deshalb kann ich nicht kommen.
    2. من فردا شیفت دارم. به همین خاطر نمی توانم بیایم.
  • 3.Nächste Woche habe ich Nachtdienst im Krankenhaus.
    3. هفته دیگر من در بیمارستان شیفت شب دارم.

2 خدمت سرویس‌دهی، خدمات‌رسانی

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان