[صفت]

füllig

/ˈfʏlɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: fülliger] [حالت عالی: fülligsten]

1 (بدن) پرگوشت فربه، چاق

  • 1.Seine neue Partnerin war füllig.
    1. یار جدید او پرگوشت بود.
  • 2.Sie hat eine füllige Figur.
    2. او هیکل چاقی دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان