[اسم]

die Geborgenheit

/ɡəˈbɔʁɡn̩ˌhaɪ̯t/
غیرقابل شمارش مونث
[ملکی: Geborgenheit]

1 آسودگی اطمینان، آسودگی‌خاطر

مترادف و متضاد Obhut Sicherheit
  • 1.Im Haus ihrer Eltern empfand sie tiefe Geborgenheit.
    1. او در خانه والدین‌اش یک آسودگی عمیق احساس کرد.
  • 2.Sie vermissen die Geborgenheit des Elternhauses.
    2. آن‌ها متوجه فقدان آسودگی خانه پدری می‌شوند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان