[اسم]

der Gläubiger

/ˈɡlɔɪ̯bɪɡɐ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Gläubiger] [ملکی: Gläubigers] [مونث: Gläubigerin]

1 طلبکار بستانکار

مترادف و متضاد Geldgeber Geldverleiher
  • 1.Ich habe meine Schulden bezahlt und schulde Gläubigern kein Geld.
    1. من بدهی‌هایم را پرداخت کردم و هیچ بدهی‌ای به طلبکاران ندارم.
  • 2.Seine Gläubiger fordern das geliehene Geld zurück.
    2. طلبکارانش پول قرض‌داده خود را پس می‌خواهند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان