[اسم]

der Rentner

/ˈʀɛntnɐ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Rentner] [ملکی: Rentners] [مونث: Rentnerin]

1 بازنشسته مستمری‌بگیر

  • 1.Als Rentner habe ich nun noch weniger Zeit.
    1. به‌عنوان بازنشسته من زمان کمتری دارم.
  • 2.Meine Großmutter arbeitet nicht mehr. Sie ist Rentnerin.
    2. مادربزرگ من دیگر کار نمی‌کند. او بازنشسته است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان