Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . نقش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
die Rolle
/ˈʀɔlə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Rollen]
[ملکی: Rolle]
1
نقش
رول (در نمایش)
1.Die Schauspielerin hat ihre Rolle sehr gut gespielt.
1. این بازیگر نقشش را خیلی خوب بازی کرد.
2.Diese Rolle ist besonders schwierig zu spielen.
2. بازی کردن این نقش به طور ویژهای سخت است.
3.Geld spielt in diesem Fall keine Rolle.
3. پول در این بین هیچ نقشی بازی نمیکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
rollbahn
rolladen
rokoko
rohstoffsicherheit
rohstoff
rollen
rollenspiel
roller
rollkragen
rollo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان