Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . نشان دادن
2 . اشاره کردن
3 . خود را نشان دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
zeigen
/ˈt͡saɪ̯ɡən/
فعل گذرا
[گذشته: zeigte]
[گذشته: zeigte]
[گذشته کامل: gezeigt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
نشان دادن
مترادف و متضاد
präsentieren
sehen lassen
vorweisen
vorzeigen
jemandem etwas (Akk.) zeigen
به کسی چیزی را نشان دادن
1. dem Polizisten seinen Ausweis zeigen
1. به پلیس کارت شناساییاش را نشان دادن
2. Können Sie mir den Weg zum Bahnhof zeigen?
2. میتوانید مسیر ایستگاه راه آهن را به من نشان دهید.
3. Können Sie mir zeigen, wie die Maschine funktioniert?
3. میتوانید به من نشان دهید که ماشین چطور کار میکند؟
4. Maria hat mir ihre neue Wohnung gezeigt.
4. ماریا آپارتمان جدیدش را به من نشان داد.
5. Sie hat mir genau gezeigt, wie man das Gerät bedient.
5. او به من دقیقا نشان داد که چطور میشود با این ماشین کار کرد.
2
اشاره کردن
مترادف و متضاد
deuten
hindeuten
hinweisen
weisen
nach rechts zeigen
به سمت راست اشاره کردن
Dies bildet ein winzigeres Dreieck, das nach rechts zeigt.
این یک مثلت کوچکتری میسازد که به سمت راست اشاره میکند.
auf etwas (Akk.) zeigen
به چیزی اشاره کردن
Sie zeigte auf den Täter.
او به مجرم اشاره کرد.
3
خود را نشان دادن
خود را آفتابی کردن، دیده شدن
(sich zeigen)
مترادف و متضاد
auftauchen
auftreten
sich herausstellen
untertauchen
verschwinden
sich am Fenster/auf dem Balkon/in der Öffentlichkeit zeigen
خود را در پنجره/در بالکن/در انظار عمومی نشان دادن/آفتابی کردن
1. Er zeigt sich nicht gern in der Öffentlichkeit.
1. او خیلی در انظار عمومی ظاهر نمیشود.
2. Ich kann mich nicht auf der Straße, vor den Leuten zeigen.
2. من نمیتوانم خود را در خیابان جلوی افراد آفتابی کنم.
sich mit jemandem zeigen
با کسی دیده شدن
Er hat sich mit seiner Ehefrau auf der Party gezeigt.
او با همسرش در مهمانی دیده شد.
sich als etwas zeigen
خود را بهعنوان چیزی نشان دادن
Du hast dich als guter Freund gezeigt.
تو خودت را بهعنوان یک دوست خوب نشان دادی.
تصاویر
کلمات نزدیک
zeigefinger
zeichnungsberechtigt
zeichnung
zeichner
zeichnen
zeigen sie mir bitte ...
zeiger
zeile
zeit
zeitalter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان