[صفت]

accessible

/ækˈsɛsəbəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more accessible] [حالت عالی: most accessible]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قابل دسترسی دست یافتنی، در دسترس

معادل ها در دیکشنری فارسی: در دسترس
مترادف و متضاد available obtainable reachable inaccessible unapproachable unreachable
  • 1.Many smaller villages are only accessible by bus.
    1. خیلی از روستاهای کوچک‌تر تنها با اتوبوس دردسترس هستند.
  • 2.The problem with some of these drugs is that they are so very accessible.
    2. مشکل برخی از این مواد مخدر این است که خیلی دست یافتنی هستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان