[فعل]

to acquiesce

/ˌækwiˈɛs/
فعل ناگذر
[گذشته: acquiesced] [گذشته: acquiesced] [گذشته کامل: acquiesced]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (با بی میلی) موافقت کردن (بدون اعتراض) تن در دادن

مترادف و متضاد accept refuse
  • 1.Sara acquiesced in his decision.
    1. سارا با تصمیم او موافقت کرد [سارا به تصمیم او تن در داد].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان