Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اصلاح
2 . تطبیق
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
adjustment
/əˈdʒʌst.mənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اصلاح
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تعدیل
تنظیم
رگلاژ
1.I have a few minor adjustments to make.
1. چندین اصلاح جزیی برای انجام دادن دارم [باید چندین اصلاح جزیی انجام دهم].
2.We've made a few adjustments to the schedule.
2. اصلاحاتی در برنامه زمانی ایجاد کردیم.
2
تطبیق
سازگاری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انطباق
تطبیق
تصاویر
کلمات نزدیک
adjustable wrench
adjustable
adjust
adjunct
adjudicator
adjutant
adm
admin
administer
administrate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان