[صفت]

agonized

/ˈæɡənaɪzd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more agonized] [حالت عالی: most agonized]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آزاد دهنده از سر درد

معادل ها در دیکشنری فارسی: محنت‌بار
  • 1.After five months of agonized debate they signed the treaty.
    1. بعد از پنج ماه بحث آزار دهنده آنها عهدنامه را امضا کردند.
  • 2.agonized cries
    2. فریاد های از سر درد
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان