[اسم]

agreement

/əˈɡriːmənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 توافق‌نامه قرارداد، تفاهم‌نامه، معاهده

  • 1.An agreement was finally reached between management and employees.
    1. بالاخره تفاهم‌نامه‌ای بین مدیریت و کارکنان به دست آمد.
  • 2.The agreement was signed during a meeting at the UN.
    2. آن معاهده طی جلسه‌ای در سازمان ملل امضا شد.
an international peace agreement
توافقنامه بین‌المللی صلح
  • 1.There was broad agreement about appointing a new manager.
    1. توافق گسترده‌ای درباره تعیین یک مدیر جدید وجود داشت.
to be in agreement
توافق داشتن
  • Are we all in agreement?
    آیا همه توافق داریم؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان