[اسم]

allegation

/ˌæləˈɡeɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اتهام

معادل ها در دیکشنری فارسی: اتهام
مترادف و متضاد accusation
  • 1.He denied the allegation that he had cheated.
    1. او اتهام این که خیانت کرده را تکذیب کرد.
  • 2.The allegations of corruption were not true.
    2. اتهام فساد حقیقت نداشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان