[اسم]

alteration

/ˌɔːltəˈreɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تغییر (کوچک)

معادل ها در دیکشنری فارسی: اصلاحیه تغییر قلم‌خوردگی
مترادف و متضاد change
  • 1.We want to make a few alterations to the house before we move in.
    1. می‌خواهیم تغییراتی در خانه ایجاد کنیم، قبل از آنکه (به آن) نقل‌مکان کنیم.
major/minor alterations
تغییرات اساسی/جزئی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان