Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تغییر (کوچک)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
alteration
/ˌɔːltəˈreɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تغییر (کوچک)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اصلاحیه
تغییر
قلمخوردگی
مترادف و متضاد
change
1.We want to make a few alterations to the house before we move in.
1. میخواهیم تغییراتی در خانه ایجاد کنیم، قبل از آنکه (به آن) نقلمکان کنیم.
major/minor alterations
تغییرات اساسی/جزئی
تصاویر
کلمات نزدیک
alter
altarpiece
altar
altair
altadena
altercate
altercation
altered
altering
alterity
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان