[اسم]

altar

/ˈɔltər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 محراب میز عشای ربانی

معادل ها در دیکشنری فارسی: محراب
  • 1.Then a monk took the king and the young knight behind the altar, and showed them where the shield hung.
    1. سپس کشیش پادشاه و شوالیه جوان را پشت محراب برد و به آنها نشان داد زره کجا آویزان است.

2 قربانگاه مسلخ

معادل ها در دیکشنری فارسی: مذبح قربانگاه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان