[اسم]

aluminum

/əˈluː.mə.nəm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آلومینیم

معادل ها در دیکشنری فارسی: آلومینیمی
  • 1.Cover the fish with aluminum foil.
    1. ماهی را با زرورق آلومینیمی بپوشان.
[صفت]

aluminum

/əˈluː.mə.nəm/
قابل مقایسه

2 آلومینیمی

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان