Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دیگر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[ضمیر]
another
/əˈnʌð.ər/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دیگر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دیگر
مترادف و متضاد
a different
one more
the same
1.Do you want to exchange this toaster for another (one) or do you want your money back?
1. آیا میخواهید این تستر را با یکی دیگر عوض کنید یا به جایش پول میخواهید؟
2.For another $30, you can buy the model with remote control.
2. به ازای 30 دلار دیگر میتوانید مدل را با کنترل از راه دور بخرید.
3.I'm going to have another piece of cake.
3. من میخواهم یک تکه دیگر کیک بخورم.
4.Just think, in another three months it'll be summer again.
4. فقط فکر کن، سه ماه دیگر تابستان میآید.
تصاویر
کلمات نزدیک
anorthite
anorexic
anorexia
anorak
anopheles
another term for centigrade is celsius.
ansi
answer
answer back
answer the door
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان