Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ورود
2 . تازهوارد
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
arrival
/əˈrɑɪ.vəl/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ورود
آمدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حلول
ورود
مقدم
مترادف و متضاد
coming
entrance
departure
1.We regret the late arrival of flight 237.
1. از ورود [رسیدن] با تاخیر پرواز 237 متاسف هستیم.
2
تازهوارد
تازه از راه رسیده، آمده
1.We brought in extra chairs for the late arrivals.
1. برای تازهواردهای با تاخیر رسیده، صندلیهای اضافه آوردیم [برای افرادی که با تاخیر آمدند، صندلی اضافه آوردیم].
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
arrest
arras
arranged
arrange
arouse
arrive
arrivederci
arrogant
arrogantly
arrow
کلمات نزدیک
arrest warrant
arrest suspects
arrest
arrears
array
arrivals
arrive
arrive at a different conclusion
arrive at an answer
arrogance
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان