Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بیکن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
bacon
/ˈbeɪkən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیکن
[گوشت باریک شده و نمک زده خوک]
1.I always have bacon and egg for breakfast.
1. من همیشه صبحانه، بیکن و تخم مرغ می خورم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
backyard
backwash unit
backward and forward
backward
backtrack
bacteria
bacterium
bad
bad blood
bad egg
کلمات نزدیک
backyard
backwoods
backwater
backwash
backwards
bacteria
bacterial
bacterial warfare
bacteriology
bacterium
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان