Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بانکدار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
banker
/ˈbæŋ.kər/
قابل شمارش
1
بانکدار
1.He’s an banker in New York.
1. او یک بانکدار در نیویورک است.
2.She was a successful banker by the time she was forty.
2. او وقتی به سن 40 سالگی رسیده بود یک بانکدار موفق بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
bank teller
bank statement
bank on
bank manager
bank loan
banker's draft
banker's hours
banking
banknote
bankroll
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان