Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سرمایه گذاری کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to bankroll
/ˈbæŋkroʊl/
فعل گذرا
[گذشته: bankrolled]
[گذشته: bankrolled]
[گذشته کامل: bankrolled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سرمایه گذاری کردن
مترادف و متضاد
finance
1.They claimed his campaign had been bankrolled with drug money.
1. آنها ادعا کردند که کمپین انتخاباتی او توسط پول مواد سرمایه گذاری شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
banknote
banking
banker's hours
banker's draft
banker
bankrupt
bankruptcy
banks
banksia
banned
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان