Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ورشکستگی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
bankruptcy
/ˈbæŋkrʌptsi/
قابل شمارش
[جمع: bankruptcies]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ورشکستگی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
افلاس
ورشکستگی
مترادف و متضاد
insolvency
1.The company filed for bankruptcy.
1. شرکت درخواست اعلام ورشکستگی کرد.
2.There could be further bankruptcies among small farmers.
2. امکان ورشکستگی های بیشتری بین کشاورزان (مزارع) کوچک وجود دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
bankrupt
bankroll
banknote
banking
banker's hours
banks
banksia
banned
banner
banner ad
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان