[صفت]

barren

/ˈbærən/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more barren] [حالت عالی: most barren]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بایر (زمین)

معادل ها در دیکشنری فارسی: بایر برهوت بی آب و علف لم‌یزرع
مترادف و متضاد infertile
  • 1.We drove through a barren, rocky landscape.
    1. ما از میان زمینی بایر و سنگی رانندگی کردیم.
a barren land
یک زمین بایر

2 نازا

معادل ها در دیکشنری فارسی: نازا عقیم
formal old use
مترادف و متضاد infertile fertile
a barren woman
یک زن نازا
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان