Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بشکه
2 . لوله (تفنگ)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
barrel
/ˈbærəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بشکه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بشکه
چلیک
1.The art of barrel-making is an ancient skill.
1. هنر بشکهسازی یک مهارت باستانی است.
2.They filled the barrels with wine.
2. آنها بشکهها را پر از شراب کردند.
a barrel of oil
یک بشکه نفت
2
لوله (تفنگ)
a gun barrel
لوله تفنگ
تصاویر
کلمات نزدیک
barre
barranca
barramundi
barrage of criticism
barrage
barrel organ
barren
barrette
barricade
barrier
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان