[اسم]

basement

/ˈbeɪs.mənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زیرزمین

معادل ها در دیکشنری فارسی: زیرزمین طبقه زیرزمین
  • 1.I live in my grandmother's basement.
    1. من در زیرزمین مادربزرگم زندگی می‌کنم.
  • 2.Our kitchenware department is in the basement.
    2. بخش لوازم آشپزخانه ما در زیرزمین است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان