[فعل]

to bear in mind

/bɛr ɪn maɪnd/
فعل گذرا
[گذشته: bore in mind] [گذشته: bore in mind] [گذشته کامل: borne in mind]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به خاطر سپردن به یاد داشتن، در نظر داشتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: در مدنظر داشتن
مترادف و متضاد remember
  • 1.Thanks, I’ll bear that in mind.
    1. ممنون، آن را به خاطر خواهم سپرد.
  • 2.When you’re packing, bear in mind that the weather will be much colder in Maine.
    2. وقتی که داری وسایلت را جمع می‌کنی، یادت باشد [در نظر داشته باش] که هوا در "مین" خیلی سردتر خواهد بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان