[اسم]

beginner

/bɪˈgɪn.ər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مبتدی نوآموز

معادل ها در دیکشنری فارسی: مبتدی
مترادف و متضاد learner novice starter expert
  • 1.I'm a complete beginner at yoga.
    1. من کاملا در یوگا مبتدی هستم.
  • 2.This judo class is for beginners only.
    2. این کلاس جودو فقط برای افراد مبتدی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان