[فعل]

to belie

/bɪˈlaɪ/
فعل گذرا
[گذشته: belied] [گذشته: belied] [گذشته کامل: belied]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پوشانیدن بد وانمود کردن، عوضی جلوه دادن

مترادف و متضاد contradict misrepresent reveal
  • 1.The boxer's childlike face belies the ferocity with which he can attack opponents in the ring.
    1. چهره کودکانه بوکسور (مشت زن)، درنده خویی او که با آن می تواند به حریفان در رینگ [گود] حمله کند را می پوشاند.
  • 2.the expression in his eyes belied his easy manner.
    2. حالت چشمان او رفتار ملایمش را عوضی جلوه می داد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان