Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آدم خبرچین
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
blabbermouth
/ˈblæbərmaʊθ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آدم خبرچین
آدم دهانلق، آدم حراف
informal
مترادف و متضاد
big-mouth
talker
1.Don't tell him any secrets. He is a blabbermouth.
1. هیچ رازی را به او نگو. او آدم خبرچینی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
blabber
blab
bizarrely
bizarre
biweekly
black
black and blue
black and white
black as coal
black as the night
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان