Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . حق السکوت
2 . اخاذی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
blackmail
/ˈblækmeɪl/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حق السکوت
تهدید، باجگیری، اخاذی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باجگیری
حقالسکوت
[فعل]
to blackmail
/ˈblækmeɪl/
فعل گذرا
[گذشته: blackmailed]
[گذشته: blackmailed]
[گذشته کامل: blackmailed]
صرف فعل
2
اخاذی کردن
باج گرفتن (از راه ترساندن)، حق السکوت گرفتن
مترادف و متضاد
extort
1.He blackmailed me and I couldn't do anything.
1. او از من اخاذی کرد و من هیچ کاری نمی توانستم انجام دهم.
تصاویر
کلمات نزدیک
blacklist
blackleg
blacklead
blackjack
blackhead
blackmailer
blackness
blackout
blackpool
blacksmith
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان