[صفت]

bland

/blænd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: blander] [حالت عالی: blandest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی‌مزه

معادل ها در دیکشنری فارسی: بی‌مزه بی‌نمک
مترادف و متضاد tasteless
  • 1.The soup was a bit bland.
    1. سوپ کمی بی‌مزه بود.
a rather bland diet of soup, fish and bread
رژیم غذایی نسبتاً بی‌مزه (از) سوپ، ماهی و نان

2 معمولی و کسل‌کننده ناگیرا

مترادف و متضاد dull nondescript uninteresting
  • 1.I find her songs kind of bland.
    1. به نظرم آهنگ‌های او یک‌جورایی معمولی و کسل‌کننده [ناگیرا] هستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان