[اسم]

blandishment

/ˈblændɪʃmənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 چاپلوسی زبان چرم و نرم

معادل ها در دیکشنری فارسی: تملق
مترادف و متضاد flattery smooth talk
  • 1.Despite the salesperson's blandishments, Donna did not buy the car.
    1. علی رغم چاپلوسی های فروشنده، "دانا" آن اتومبیل را نخرید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان