[اسم]

block

/blɑk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بلوک قطعه یا محله مربع شکلی از شهر

معادل ها در دیکشنری فارسی: بلوک
مترادف و متضاد building complex
  • 1.My friend and I live on the same block.
    1. من و دوستم در یک بلوک زندگی می‌کنیم.
  • 2.The museum is just six blocks away.
    2. موزه فقط شش بلوک از اینجا فاصله دارد.
around the block
دور بلوک
  • We took a walk around the block.
    ما دور بلوک قدم زدیم.
توضیحاتی در رابطه با block
واژه block یا بلوک، به مجموعه‌ای از ساختمان‌ها گفته می‌شود که توسط چهار خیابان احاطه شده‌اند.

2 قالب بلوک، کنده، تکه

a block of ice
یک قالب یخ
a block of stone
یک تکه سنگ
a block of wood
یک کنده چوب

3 مانع سد

a block to something
مانع در چیزی
  • 1. a block to career advancement
    1. مانعی در پیشرفت حرفه‌ای [کاری]
  • 2. imperialism is a block to Third World development.
    2. امپریالیسم، سدی در (مقابل) توسعه جهان سوم است [امپریالیسم، سدی در (مقابل) توسعه کشورهای جهان سومی است].

4 تعداد (از چیز های مشابه) دسته، گروه

a block of something
تعدادی از چیزی
  • We booked a block of seats for the baseball game.
    ما تعدادی صندلی برای آن بازی بیسبال رزرو کردیم.
[فعل]

to block

/blɑk/
فعل گذرا
[گذشته: blocked] [گذشته: blocked] [گذشته کامل: blocked]

5 مسدود کردن مانع شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: بند آوردن سد کردن مسدود کردن
مترادف و متضاد obstruct unblock
to block something
چیزی را مسدود کردن/مانع از چیزی شدن
  • 1. A fallen tree is blocking the road.
    1. یک درخت قطع‌شده جاده را مسدود کرده‌است.
  • 2. The government blocked the sale of the airline.
    2. دولت مانع فروش شرکت هواپیمایی شد.

6 جلوی چیزی را گرفتن

to block somebody's view
جلوی دید کسی را گرفتن
  • Can you sit down? You’re blocking my view.
    می‌توانی بنشینی؟ جلوی دید مرا گرفته‌ای.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان