[اسم]

blob

/blɑb/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قطره (غلیظ) لکه

  • 1.There are blobs of paint on the floor.
    1. قطره های رنگ کف زمین است [قطره های رنگ روی زمین افتاده است].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان