[فعل]

to blow out

/bloʊ aʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: blew out] [گذشته: blew out] [گذشته کامل: blown out]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پنچر شدن (لاستیک)

informal
  • 1.My tire blew out on the way home.
    1. در راه خانه لاستیکم پنچر شد.

2 (با فوت و باد و...) خاموش شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: با فوت خاموش کردن
informal
  • 1.Somebody opened the door and the candle blew out.
    1. یک نفر در را باز کرد و شمع خاموش شد.

3 خاموش کردن (با فوت)

  • 1.Blow out all the candles.
    1. همه شمع‌ها را خاموش کن.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان