Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (کاری جدید) شروع کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to branch out
/brænʧ aʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: branched out]
[گذشته: branched out]
[گذشته کامل: branched out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(کاری جدید) شروع کردن
(به کاری جدید) پرداختن
مترادف و متضاد
diversify
1.He started as a clothing designer, then branched out into furniture.
1. او بهعنوان یک طراح لباس شروع کرد، اما سپس به (طراحی) اسباب خانه پرداخت.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
branch off
branch
bran-new
bramble bush
bramble
branchia
branchlet
brand
brand-new
brandy
کلمات نزدیک
branch off
branch
bran
bramble
braking distance
brand
brand name
brand new
branded
branding
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان