[اسم]

briefcase

/ˈbrifˌkeɪs/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کیف دستی

معادل ها در دیکشنری فارسی: کیف مهندسی کیف
  • 1.He has a leather briefcase.
    1. او یک کیف دستی چرمی دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان