[صفت]

brilliant

/ˈbrɪl.jənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more brilliant] [حالت عالی: most brilliant]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 باهوش

معادل ها در دیکشنری فارسی: مخ
مترادف و متضاد bright clever genius gifted intelligent stupid untalented
  • 1.Einstein was a brilliant thinker.
    1. انیشتین متفکری باهوش بود.
a brilliant mathematician
یک ریاضیدان باهوش

2 درخشان

مترادف و متضاد bright shining vivid dark gloomy
  • 1.She closed her eyes against the brilliant light.
    1. او چشمش را در برابر نور درخشان بست.
A brilliant star
یک ستاره درخشان

3 عالی فوق‌العاده، ممتاز

  • 1.The play was a brilliant success.
    1. نمایش [تئاتر] یک موفقیت فوق‌العاده بود.
  • 2.What a brilliant idea!
    2. چه ایده عالی‌ای!
[عبارات مرتبط]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان