[اسم]

broccoli

/ˈbrɑːkəli/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کلم بروکلی

معادل ها در دیکشنری فارسی: کلم بروکلی
  • 1.I had pasta with broccoli and tomatoes.
    1. من پاستا با کلم بروکلی و گوجه فرنگی خوردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان