[فعل]

to broadside

/ˈbrɔdˌsaɪd/
فعل گذرا
[گذشته: broadsided] [گذشته: broadsided] [گذشته کامل: broadsided]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 با جلوی اتومبیل خود به اتومبیل دیگری زدن

  • 1.The driver next to me fell asleep and broadsided me.
    1. راننده کناری من خوابش برد و با جلوی اتومبیلش به اتومبیل من زد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان