Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . با جلوی اتومبیل خود به اتومبیل دیگری زدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to broadside
/ˈbrɔdˌsaɪd/
فعل گذرا
[گذشته: broadsided]
[گذشته: broadsided]
[گذشته کامل: broadsided]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
با جلوی اتومبیل خود به اتومبیل دیگری زدن
1.The driver next to me fell asleep and broadsided me.
1. راننده کناری من خوابش برد و با جلوی اتومبیلش به اتومبیل من زد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
broadsheet
broaden
broadcaster
broadcast
broadband
brobdingnagian
broccoli
brogue
broil
broiler
کلمات نزدیک
broadsheet
broadly
broaden
broadcloth
broadcasting
broadsword
broadway
brocade
broccoli
brochette
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان