Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مدل گوجهای (مو)
2 . نان گرد
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
bun
/bʌn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مدل گوجهای (مو)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شینیون
1.She pulled her hair back into a messy bun.
1. او موهایش را پشت سرش خیلی نامرتب (مدل) گوجهای بست.
2.She wore her hair in a bun.
2. او موهایش را گوجهای بسته بود.
2
نان گرد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نان فانتزی
a hamburger bun
نان همبرگر
cinnamon bun
نان دارچینی گرد
تصاویر
کلمات نزدیک
bumpy flight
bumpy
bumptious
bumper-to-bumper
bumper
bunch
bunco
bundle
bung
bungalow
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان