Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دسته
2 . بسته (نرمافزاری)
3 . نصب کردن (بسته نرمافزاری)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
bundle
/ˈbʌndəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دسته
بقچه، بنچه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بقچه
a bundle of old newspapers
دستهای از روزنامههای قدیمی
2
بسته (نرمافزاری)
پکیج نرمافزاری
[فعل]
to bundle
/ˈbʌndəl/
فعل گذرا
[گذشته: bundled]
[گذشته: bundled]
[گذشته کامل: bundled]
صرف فعل
3
نصب کردن (بسته نرمافزاری)
1.A further nine applications are bundled with the system.
1. نه نرمافزار کاربردی اضافه روی سیستم نصب خواهد شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
bunco
bunch
bun
bumpy flight
bumpy
bung
bungalow
bungee jumping
bungee-jumping
bunghole
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان