Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سهم کسی را یک جا خریدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to buy out
/baɪ aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: bought out]
[گذشته: bought out]
[گذشته کامل: bought out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سهم کسی را یک جا خریدن
مترادف و متضاد
buy up
1.We knew his business was in debt, so we offered to buy him out.
1. ما می دانستیم کسب و کار او زیر بار قرض است، برای همین پیشنهاد دادیم که سهمش را یک جا بخریم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
buy into
buy at
buy a lemon
buy
buttonhole
buy the farm
buy time
buy up
buyer
buzz cut
کلمات نزدیک
buy on impulse
buy off
buy a ticket
buy a pig in a poke
buy a gift
buy souvenirs
buy those black leather gloves for your father.
buy up
buyer
buyer’s market
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان