[فعل]

to buzz about

/bʌz əˈbaʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: buzzed about] [گذشته: buzzed about] [گذشته کامل: buzzed about]

1 تند تند و باعجله از یک جا به جای دیگر رفتن

  • 1.I've been buzzing about town all day sorting out my trip.
    1. من تمام روز داشتم در شهر با عجله از این جا به آنجا می‌رفتم و کارهای سفرم را راست و ریس می‌کردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان