[اسم]

camping

/ˈkæm.pɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اردو کمپینگ

معادل ها در دیکشنری فارسی: اردو
  • 1.camping equipment
    1. تجهیزات کمپینگ
  • 2.We used to go camping in Vermont when I was a child.
    2. ما قبلا وقتی بچه بودم اردو به "ورمونت" می‌رفتیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان