Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . عملی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to carry through
/ˈkæri θru/
فعل گذرا
[گذشته: carried through]
[گذشته: carried through]
[گذشته کامل: carried through]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
عملی کردن
پیش بردن
مترادف و متضاد
complete a task
follow through
go through
put into action
1.The company carried through their plan to restructure all of their operations.
1. شرکت برنامه شان را برای نوسازمان کردن تمام عملکردشان عملی کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
carry the day
carry over
carry out a study
carry out
carry on
carry-on
carry-on bag
carrycot
carrying case
carsick
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان